غفر (مفرداتقرآن)غفر از اصطلاحات به کار رفته در قرآن کریم به معنای پوشاندن و مستور کردن است. این اصطلاح در قالب کلمات غفران، مغفرت، غفور، غفار، استغفار و ... در قرآن بکار رفته است. فرق غفران ذنب و تکفیر سیئات در این است که ذنب به خود گناه اطلاق میشود اما سیئه به نتیجه گناه. ۱ - مفهومشناسیدر مجمع ذیل آیه ۵۸ بقره فرموده: غفر بمعنی پوشاندن است گویند: «غَفَرَ اللَّهُ لَهُ غُفْرَاناً» یعنی خدا گناهان او را مستور (و عفو) کرد. در قاموس گفته: «غَفَرَهُ یَغْفِرُهُ: سَتَرَهُ» در اقرب الموارد نیز همانطور است در اقرب و مفردات نقل شده: «اَصْبِغْ ثَوْبَکَ بِالسَّوَادِ فَاِنَّهُ اَغْفَرُ لِوَسَخِهِ» یعنی لباست را رنگ سیاه بزن که چرکش را بهتر مستور میکند. همچنین است قول ابن اثیر در نهایه. علی هذا غفران گناه مستور و ناپدید کردن آنست «فَغَفَرْنا لَهُ ذلِکَ....؛ آن را بر او عفو کردیم»، «فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ». بنا بر آنکه گذشت مفعول «غفر» در این موارد «ذنوب» است و لام در «لمن» مفید نفع است یعنی: گناهان را به نفع کسی که میخواهد میآمرزد و آنکه را خواهد عذاب کند. «غفر» گاهی به گذشت ظاهری نیز اطلاق میشود هر چند در باطن گذشت و ستر نیست مثل «قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یَرْجُونَ اَیَّامَ اللَّهِ لِیَجْزِیَ قَوْماً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ». در المیزان آمده: مؤمنان چون استهزا کنندگان به رسول خدا را میدیدند آنها را به ایمان و ترک اهانت دعوت میکردند با آنکه کفّار دیگر قابل علاج نبودند لذا آن حضرت مامور شد که به فرماید: اینها را نادیده بگیرید تا خدا در مقابل عمل سزایشان دهد. در آیه «وَ اِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ». ظاهرا مراد بخشیدن گناه دیگران است ایضا وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ اِنَّ «ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْاُمُورِ». ۲ - غفران و مغفرتاین دو مصدراند بمعنی آمرزیدن «قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ اِلَیْکَ الْمَصِیرُ». «غُفْرانَکَ» مفعول فعل محذوف است مثل «نَسْئَلُکَ غُفْرانَکَ» طبرسی فرموده: علّت نصب بدل بودن از فعل ماخوذ منه است گوئی گفته شده: اللَّهُم اغفر لنا غفرانک یعنی: گفتند شنیدیم و پیروی کردیم پروردگارا از تو آمرزش میطلبیم و به سوی توست بازگشت. «وَ اللَّهُ یَدْعُوا اِلَی الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِاِذْنِهِ». غفران فقط یکبار و مغفرة ۲۸ بار در قرآن مجید آمده است. ۳ - غفّار و غفوراین دو صیغه مبالغهاند یعنی بسیار آمرزنده و هر دو از اسماء حسنیاند «اِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»، «وَ اَنَا اَدْعُوکُمْ اِلَی الْعَزِیزِ الْغَفَّارِ». غفور مجموعا ۹۱ بار و غفّار چهار بار در کلام اللّه به کار رفته است. در اقرب الموارد گفته: غفّار در افاده مبالغه از غفور ابلغ است به علت زیادت حروف و به قولی غفور از حیث کیفیّت مبالغه است و غفّار از حیث کمیّت یعنی غفور آمرزنده گناهان بزرگ و غفّار آمرزنده گناهان بسیار است. ۴ - استغفاراستغفار به معنای طلب مغفرت است. «وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ اِبْراهِیمَ لِاَبِیهِ اِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ...». «کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌ غَفُورٌ». اگر گویند: در این آیه صحبت از گناه نیست پس علّت آمدن «غفور» چیست؟ گوئیم: شاید علت آن این باشد که شکر سبب مزید نعمت و آمرزش گناه است به مناسبت وَ اشْکُرُوا لفظ غفور به کار رفته است همچنین است آیات دیگر از این قبیل. ۵ - غفران گناهانگناه در حقیقت نیروهای مخصوصی است که از مواد بدن برخاسته و به صورت نیرو بیرون ریختهاند. به عبارت دیگر همانطور که حرارت اطاق همان نفت بخاری است که به حرارت تبدیل شده همچنین مطلق عمل اعمّ از نیک و بد همان مواد بدن است که در نتیجه کار به صورت نیرو در آمدهاند. سنگی که به هوا پرتاب میشود مقداری از ماده بدن به صورت نیرو بدان سوار است و آن را بالا میبرد و تا آن نیرو از سنگ تخلیه نشده بالا خواهد رفت و پس از تخلیه شدن هم آن نیرو در عالم ماندنی است. علی هذا عمل جوهر است نه عرض اصیل و ذاتی است نه اعتباری. پس تمام گناهان به صورت نیروها و اشّعه مضرّه در عالم و در دور و بر انسان هستند مثل هاله ماه، خداوند فرموده: «مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ اَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ». خطیئة واقعا ذاتی و جوهر است و شخص را احاطه میکند. در این صورت غفران گناه آن است که خداوند آنها را مستور میکند و جزء موجودات دیگر میشوند بطوری که دیگر دیده نمیشوند و به شخص نزدیک نمیگردند و یا در اثر توبه مبدّل به حسنات میگردند «فَاُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ». ناگفته نماند همانطور که کثافات و قازورات در اثر عوامل شیمیائی به صورت کود در آمده و سپس به میوه و سبزی و غیره تبدیل میشوند همچنین آن نیروهای مضرّه که گناهان رها شده در عالماند میشود به مواد نافع و نعمتهای بهشتی تبدیل شوند. در کافی در روایات توبه هست که معاویة بن وهب گوید: امام صادق (علیهالسّلام) میفرمود: چون بنده توبه واقعی کرد خدا او را دوست دارد و گناه او را در دنیا و آخرت مستور میکند. گفتم: چطور مستور میکند؟ فرمود: آنچه در ملک نوشتهاند از یادشان میبرد و به جوارحش دستور میدهد که گناهان او را بپوشانید و به قطعههای زمین وحی میکند که آنچه روی شما عمل کرده کتمان کنید پس بنده خدا را در حالی ملاقات میکند که هیچ چیز بر گناه او گواه نیست. بکار بردن لفظ (کتمان و ستر) در روایت قابل دقت است پس گناه معدوم نمیشود چون موجود را معدوم شدن نیست ولی مستور میگردد و شاید مستور شدن این است که جزء اشیاء دیگر گردیده و ناپدید میشود. ۶ - غفران ذنب و تکفیر سیئهناگفته نماند درباره بخشودن ذنوب در قرآن پیوسته غفران ذنوب آمده و «غفران سیئات و سیّئة» حتی یک بار هم نیامده است، از آن طرف پیوسته در علاج سیئات کلمه تکفیر آمده مثل «کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا» ولی «اغفر سیئاتنا» حتی یک دفعه هم بکار نرفته است مگر آیه «نَتَجاوَزُ عَنْ سَیِّئاتِهِمْ». که بلفظ «نَتَجاوَزُ» آمده پس در این چه سرّی هست؟ به نظر میآید ذنوب خود گناهان است که به صورت نیرو در عالم رها شده و در آخرت مجسّم خواهند شد و سیّئات آثار وضعی گناهان از قبیل تیرگی قلوب، رفتن آبروها، آمدن عذاب دنیوی و غیره مثلا در آیات: «فَاَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا...»، «وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا»، «فَاَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا»، «فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا»، «وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا» که سیّئات از «ما کَسَبُوا-... ما عَمِلُوا-... ما مَکَرُوا» جدا شده است و اگر اضافه لامیّه باشد چنانکه ظاهرا لامیّه است کاملا روشن است که سیّئات آثار مکر و عمل بداند و گرنه می بایست گفته شود «فَاصابَهُمْ ما مَکَرُوا» ایضا از آیه: «رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا» روشن میشود که ذنوب غیر از سیّئات است. آن وقت این از رسم قرآن است که درباره سیّئه تکفیر و درباره ذنب غفران بکار میبرد ولی هنوز کاملا علّت آن برنگارنده روشن نیست از طرف دیگر سیّئه گویا گاهی به گناه هم اطلاق شده است مثل «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی اِلَّا مِثْلَها» ۷ - بررسی دو آیهدر اینجا لازم است دو آیه زیر را بررسی کنیم: ۱- «اِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ؛ خدا شرک را نمیبخشد و جز آن هر گناه را در حق کسی که بخواهد میبخشد». این آیه صریح است که غیر از شرک گناهان دیگر قابل بخشوده شده است. ۲- «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ اَسْرَفُوا عَلی اَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً... وَ اَنِیبُوا اِلی رَبِّکُمْ...؛ بگو ای بندگان من که بر خویش اسراف کردهاید از رحمت خدا ناامید نباشید که خدا همه گناهان را میآمرزد- بسوی پروردگارتان برگردید». این آیه وعده مغفرت را شامل همه گناهان میداند حتی شرک را نیز، البته در صورت توبه، که فرموده: «وَ اَنِیبُوا اِلی رَبِّکُمْ» و از طرف دیگر به ضرورت اسلام اگر مشرک توبه کند توبهاش قبول است. به نظر نگارنده: آیه اول در هر دو مورد راجع به قیامت است یعنی اگر کسی از دنیا بدون توبه رفت اگر مشرک باشد غیر قابل عفو است ولی اگر مرتکب گناهان دیگر بوده اگر خدا بخواهد میبخشد. این مطلب یعنی راجع به آخرت بودن از آیه ما قبل نیز در هر دو مورد بدست میآید. ولی آیه دوم راجع به دنیا است. یعنی اگر در دنیا توبه کنند همه گناهان حتی شرک مورد عفو است لذا فرموده: نا امید نباشید و توبه کنید. ۸ - پانویس۹ - منبع• قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «غفر»، ج۵، ص۱۰۷. ردههای این صفحه : اصطلاحات ادبی | اصطلاحات قرآنی | قاموس قرآن | واژگان قرآنی | واژه شناسی واژگان قرآن
|